محمد متین .محمد مبینمحمد متین .محمد مبین، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

خاطرات دو عاشق برای ثمره این عشق

انتظار شیرین

به نام خداوند ارحم الراحمین سلام به کسی که قرار با بودنش خون در رگ های من جریان بیایبد ..........سلام عزیز نیامده من .....من که خیلی نبودنت اذیتم میکنه ...اون ماه با کمال امید زیاد من و باباییت تو نیومدی پیشمون ....یعنی خدای مهربون نخواست و من 3 روز دیگه میرم آزمایش بدم ببینم تو عزیر دل این ماه اومدی تو دل مامان یا باز هم نه....... یه ختم 20 روزه قرآن کردم که دقیق 3 روز دیگه تموم میشه به نیت اومدن تو دلم ....امیدوارم خدای ارحم الراحمین حاجت دل منو تو این ماه عزیزش بده .....دلم بد جوری گرفته عزیز مامان ....ای کاش بودی یه کم بودنت باعث آرامش من بشه ....من که خیلی لحظه شماری میکنم همه روزها شده سرشماری اومدن تو ....تمام تقویم ها خونه ع...
20 تير 1391

ماه رحمت

سلام عزیز دل مامان این ماه ماه رجبه ماه رحمت ماه خدا انگاری قراره دیگه این ماه تو نینی عزیز مامان بیای تو دلم      بهم دکتر کلی امید داد و گفت اینشااله این ماه وقت اومد نته.......وای عزیز مامان دلم داره تولوپ تولوپ میکنه که بفهمه تو میای تو دلم ....... قدر این ماه خوب خدارو همیشه فرزند عزیزم بدون.....و از خدا هر چی می خوای تو این ماه عزیز بخواه......من 3روز اول رجب رو برای اومدن تو روزه گرفتم.....امیدوارم صحیح  و سلامت بیای...... .........راستی باباییت هم این روزا خیلی خسته میشه سر کارش انگاری تو فندق هنوز نیومده بابایی جونت باید بیشتر کار کنه ...بیای باید چیکار کنیم....تو بیا منو بابایی همه اینارو با ...
16 خرداد 1391

عاشقتم کوشولوی من

سلام فرزند به دنیا نیامده ام سلام فرزندی که منتظرم تا بزودی درون وجودم لانه کنی سلام سلام قندک من سلام عسل مامان خوب سلام دیگه بسه خودتو لوس نکن من نینی لوس دوست ندارم هاااا خوشگل مامان دیرروز رفته بودیم پارک با بابایی چند تا نی نی خیلی خوشگل دیدم که خیلی دلمو بردند آدم دلش می خواست درسته بخوردتشون کاش تو هم بودی تا باهاشون دوست می شدی. بازی میکردی مامانی من، من که می دونم تو از اونا هم ناز تری پس پاشو زدتر بیا که  مامانی دیگه خیلی دلش برات تنگ شده   پاشو بیا دلبری کن برای مامانت مامانی دلم می خواد برات لباس ها وکفش های کوچولو وناز بخرم زودتر بیا دیگه، بسه دیگه...
28 ارديبهشت 1391

سلام عزيز دل مامان

سلام عزيز دل مامان ،  كجايي كه مامان هي قربونت بره ، عزيز دل مامان ميشه اين ماه بياي تو دل ماماني .... به خدا مهربون بگو توفرشته كوچولو رو اين ماه به منو بابايي بده .... عزيز مامان دايي حسن طفلي سربازيش افتاده زاهدان انقدر قصه مي خوره ..براش دعا كردم بلكه بتونند كارشو درست كنند بيافته كاشان فعلا همه نگران اون اند توخونه..... راستي بابايي برام روز زن 6 تا عروسك خوشگل خريده 3 تا از عروسك هاي آلوين (تئودور و سايمون) با 3 تا عروسكاي انگري بيردز رو برام خريده من باهاش يه كوچولو بازي كنم بعدش ميزارم برا تو عزيز دلم كه تو بياي با هم باهاش بازي كنيم ....... يه چيز كوچولو ديگه هم واست خريديم يه ماشاين لباسشويي دوقلو ...
25 ارديبهشت 1391

دلم گرفته

سلام عزیزم مامان خوبی گلم ...مامان دلم می خواست امروز باهات حرف بزنم بهت بگم عزیز مامان دلم خیلی گرفته نمیدونم چرا این روزا به جای این که شاد باشم تو میای دلم گرفته ...حرفای اطرافیان خیلی آزارم میده برات نمیگم کیا که یه زمانی اینارو خوندی ازشون بدت نیاد ولی اشکالی نداره من خدا رو دارم خدای مهربونی که هر وفت باهاش خرف زدم حس کردم داره به حرفام گوش میده و برام دعا میکنه .همین آروم ام میکنه ....از خدا می خوام تو رو این ماه بهمون بده که بودن تو برا من قوت قلبه ..... راستی مادر بزرک بابای مهربونت 25 فروردین به رحمت خدا رفت  بنده خدا مریض بود ومطمئنم چون آدم خیلی خوبی بوده جاش تو بهشته . خدا رحمتش کنه خیلی از غم و غصه&n...
30 فروردين 1391

دردو دل و 2تا خبر

نمی دونم چمه ولی یه حس خیلی خوب هر روز صبح که از خواب پا میشم دارم یه حسی که بهم میگه تو بزودی مامان میشی ... هر روز با خدا و بنده های خوبش صحبت می کنم و تورو از خدا می خوام .... عزیز مامان نمی دونی چقدر انتظار سخته ولی من هر روز دارم این انتظارو تجربه می کنم .... خیلی دلم میخواد روزا زودتر بگذره و من خبر بودن تو رو تو دلم   به مامان و بابام  و بابات بدم ....... وای هر روز دعا می خونم هر روز یه نذری رو به گردن میگیرم برا اومدن تو   ببین مامان من چقدر دلم میخواد تو بیای پیشم ..دلم میخواد هر وقت اومدی بچه خیلی خوبی باشی ..مهربون به فکر مردم با متانت دوستار خدا و هرآنکس که دوستار خداست باشی ...عزیز...
19 فروردين 1391

سال جدید

سلام عزیز مامان فکر نکنی نبودم یادت نبودم نه عزیزم اتفاقا درگیر کارای تو بودم مشغول برنامه ریزی برای اومدن تو بودم دکتر رفتم و کلی برام قرص و دارو نوشت تا مامانی قوی بشه تو بتونی بیای مامانی امسال عید سال1391رو خوب گذروندیم . امسالم مثل هر سال سفره هفت سین مو چیدم نبودی مامانی وگرنه عیدی می گرفتی امسال راستی پسر عمه ات هم بدنیا اومد اسمش امیر مهدی ولی تو شناسنامه امیر محمد...روز اول عید بدنیا اومد..... عکسش هم برات میزارم .... دایی حسن هم رفت سربازی فعلا آموزشی شو افتاد کرمان تا ببینیم بعد کجا میوفته..طفلی خیلی نگرانه..... عزیز مامان منو بابایی کلی استرس گرفتیم برا اومدن تو....ولی سعی می کنیم آروم باشیم و خوشحال...
16 فروردين 1391

بدون شرح

زندگی آرام است،  مثل آرامش  یک خواب بلند. زندگی شیرین است، مثل شیرینی یک روز قشنگ. زندگی رویایی است، مثل رویای یکی کودک ناز. زندگی زیبایی است، مثل زیبایی یک غنچه ی باز. زندگی تک تک این ساعتهاست، زندگی چرخش این عقربه هاست، زندگی راز دل مادر من. زندگی پینه ی دست پدر است، زندگی مثل زمان در گذر...   عزیز مامان قدر تک تک لحظه های خوبتو بدون... ...
25 بهمن 1390

تبریک

سلام عزیز مامان .. امروز روز ولنتاین یعنی روز عشق ...البته  نه به سنت ما ایرانی ها در ایران عزیز : سپندارمذگان جشن گرامی‌داشت زمین و زن و روز مهرورزی به مظاهر مهر و فروتنی است . در این روز که مصادف است با ۲۹ بهمن ماه مردان به زنان خود، با محبت هدیه می‌دادند و زنان و دختران را از کارهای روزمره معاف کرده بر تخت شاهی می‌نشاندند و از آنها اطاعت می‌کردند پس من هم این تبریک و به بابایی پیشا پیش برا 4 روز آینده می گم اومدم اینجا تو دفتر خاطرات تو که می دونم بابایی می خونه این روزو بهش تبریک بگم و بگم همسر عزیزم خیلی خیلی دوست دارم....روز سپندارمذگان مبارک... راستی مامانی منو بابا تصمیم داریم به جا...
25 بهمن 1390